عاشقانه های شبنم

نـازنیـنم خوابـم آمد ، نغمه خوانی کرد و رفت
بـا نـگاهـی  دلـبرانـه  دل ستـانـی کــرد و رفت
در خیــالـم  آمــده  تـا  زنــدگـانـی  ســـر کــند
خـواب من  انـدک زمانی زنـدگانی کرد و رفت
لـحظه ای  تـابیـد  در  ایــن کلـبه ی ویـرانه ام
صـورتــش را قـــرص مـاهِ  آسمانی کرد و رفت
یـاد کــرد از عـاشـق  دیوانـه اش  وقـتِ  سحر
یـادِ خـود را در  درونـم جـاودانـی کـرد و رفت
صبـح دیـدم  خانه  رنگ و بوی  دیگر می دهد
خانه ی  بی بـرگ و  بو را  ارغوانی کردو رفت
گَــرد پـای نازنیـنش مـانـده  در  مسـکیـن سـرا
ایـن مـحقر خـانـه ام را گلـفـشانـی کرد و رفت
بـا نـگاهـی ســر به زیـر و  با سـلامی زیـر لـب
بـا دل آســیمه ســر نـامهـربـانـی کــرد و  رفت
مجمر خون شد دل و چشمم از آن موی پریش
دل پریـشان کرد و  عقلم را روانـی کرد و رفت
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم تقدیم زندگیم

عاشقانه های شبنم پندانه روانشناسی

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط